جدول جو
جدول جو

معنی جار و جیر - جستجوی لغت در جدول جو

جار و جیر
خرت و پرت، بالا و پایین
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رُ)
امر از داشتن و گرفتن، جاه وجلال و شوکت. (ناظم الاطباء). کرّ و فرّ:
یکی حمله بردند بر سان شیر
بدان لشکر گشن با دار و گیر.
فردوسی.
، فرماندهی. (ناظم الاطباء). ریاست. (غیاث) ، خودنمایی و تکبر. (ناظم الاطباء) ، جنگ و پیکار و ستیز. (غیاث) :
یکی بیژن گیو و دیگر هژیر
که در جنگ بودند با دار و گیر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از جیر و ویر
تصویر جیر و ویر
داد و فریاد غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دار و گیر
تصویر دار و گیر
((رُ))
توقیف و مقید کردن اشخاص، جنگ، جدال، هنگامه، معرکه
فرهنگ فارسی معین
خرت و پرت، بالا و پایین کردن
فرهنگ گویش مازندرانی